تو حسرت و دلمردگی
تموم می شه دلمردگی
غصه ها هم می رن دیگه
خسته می شن از من دیگه
منم می شم رسوای تو
خراب و دیوونه تو
همون که بیچاره شده
خسته و آواره شده
داده تموم زندگیش
شور و نشاط بچگیش
اون که هنوزم عاشقه
برای تو اون لایقه
اون که برات قصه می گفت
از شادی و خنده می گفت
ببین چقدر تنها شده
اسیر این دنیا شده
دنیایی که تو توش بودی
همدم و ساقدوشش بودی
همیشه با تو از تو می شکفت
چه ساده بود دلم که اینو گفت :
چطور دلت اومد بری ؟
اونو تنها بذاری و بری
خدا ، خدا کنه همش
به دلش دروغ بگه همش
ساده نبود برای اون
دل کندن از تو واسه اون
نوای دل سازی داره
با غصه ها رازی داره
شاید تو باور نداری
می خوای که از یاد ببری
گریه دیگه بسه دلم
تا کی بگم که عاشقم
عاشق و آواره عشق
دلم شده فدای عشق
نوای عارفانه ام
همدم بی بهانه ام
منو بگیر از همهمه
منو ببر بی دغدغه
دیگه نمی خوام عاشقی
شاید شدم یه کافری
دردای عشق چه کاریه
ای بابا ، این چه روزگاریه ؟
نوای دل سوز منه
غصه همیشه با منه
اون که یه روز دوست داشتمش
آسمونی شد ، سوخت بال و پرش
خوشا به حالت عشق من
کاشکی بگیری دست من
منم می خوام رها بشم
ز غصه ها جدا بشم
تو دنیای فانی دل
منم می خوام خدا بشم
داداش اينو بخون خودم نوشتم
اقا فرشاد وقتي ديدي نظر بده
نظرات شما عزیزان:
فرشاد 
ساعت18:15---26 آذر 1391
سلام تینا خانوم مرسی که به فکر منی تینا جان پرسیدی چطوری با من بخونی لطفأ بگو چند سالته بعدأ بچه کجایی و اگه دوست داشتی شمارتو بهم داخل نظرات خصوصی بده ميخوام فقط نويسنده باشم
راستي سنمم كوچيكه
|